زیرا، ازیرا، از این راه، از این رو، از این جهت، ایرا، برای مثال تنم خمیده چو ذال است از آن کجا زلفت / به دال ماند و خالت چو نقطه بر سر ذال (امیرمعزی - لغتنامه - از آن کجا)
زیرا، ازیرا، از این راه، از این رو، از این جهت، ایرا، برای مِثال تنم خمیده چو ذال است از آن کجا زلفت / به دال ماند و خالت چو نقطه بر سر ذال (امیرمعزی - لغتنامه - از آن کجا)
از آنکه. بعلت آنکه. بجهت آنکه. از برای آنکه: تنم خمیده چو ذالست از آن کجا زلفت بدال ماند و خالت چو نقطه بر سر ذال. معزی. در و یاقوت من از همت و جود تو سزد زان کجا همت و جود تو چو بحر است و چو کان. ؟ (از آنندراج)
از آنکه. بعلت آنکه. بجهت آنکه. از برای آنکه: تنم خمیده چو ذالست از آن کجا زلفت بدال ماند و خالت چو نقطه بر سر ذال. معزی. در و یاقوت من از همت و جود تو سزد زان کجا همت و جود تو چو بحر است و چو کان. ؟ (از آنندراج)